کد مطلب:329748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

خطابه زینب (س ) در مجلس یزید
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

زینب (س ) پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید، با سخنان علی گونه اش چنان یزید را رسوا كرد و او را به گریه واداشت كه توان پاسخ گویی از او سلب شد.

زینب در مجلس شام خطاب به یزید كرده و فرمود:

((افسوس كه ناچار به گفت و گو با تو هستم ، و گرنه من تو را كوچك تر و حقیرتر از این می دانم كه با تو سخن گویم ...قسم به خدا كه جز از خدا ترسی ندارم و جز به او نزد كسی شكایت نمی برم ...هر مكر و خدعه ای داری به كارگیر و هر تلاشی داری بكن و هر چه می توانی با ما دشمنی نما؛ ولی بدان ، به خدا سوگند نمی توانی یاد ما را محو كنی و ذكر اهل بیت را از بین ببری .))

آن گاه سخنانی كوتاه رد و بدل می شود و پس از این كه تمام حاضران با شگفتی و تعجب ، این همه شجاعت را ملاحظه می كنند، حضرت زینب (س ) خطبه اش را شروع می كند كه بخش هایی از آن را نقل می كنیم :

((ای یزید! آیا پنداشتی كه چون بر ماس سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ نمودی و ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف كشاندی ، اكنون ما در نزد خدا خوار گشته ایم و یا تو را در نزد او قرب و منزلتی است ؟!...

بدان كه اگر خدا به تو مهلتی داده است ، برای این است كه می فرماید: ((و لا یحسبن الّذین كفروا انّما نملی لهم خیر الانفسهم ، انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ))(145) كافران هرگز نپندارند كه اگر به آنها مهلتی دادیم به سود آنان است ، چرا كه ما به آنها مهلت می دهیم تا بیشتر گناه كنند و آن پس عذابی خوار كننده بر ایشان خواهد بود.

((آیا این از عدالت است ، ای فرزند آزاد شدگان ! كه دختران و كنیزانت را در پس پرده نگه داری و دختران رسول خدا را مانند اسیران به هرسو بگردانی ؟!

((آیا باز آرزو می كنی كه ای كاش پیرمردان ، كه در بدر كشته شدند، امروز را شاهد بودند؟! بی آنكه خود را گنه كار بشماری یا گناهت را سنگین بدانی ...

((ای یزید! به خدا قسم تو جز پوست خود نشكافتی و جز گوشت بدن خود قطع نكردی و خواه ناخواه به زودی نزد رسول خدا (ص ) باز خواهی گشت و اهل بیت (ع ) و پاره های تنش را نزد او در ((حظیرة القدس )) خواهی یافت ؛ همان روز كه خداوند پراكندگی آنان را به اجتماع مبدل گرداند. ((و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند رهم یرزقون ))(146)؛ هرگز نپندارید آنان كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می یابند.

((و به زودی تو، و آن كس كه تو را به این مقام رسانید و بر گردن مؤ منان مسلط كرد، خواهید دانست كدام یك از ما بدكارتر و از نظر نیرو، ضعیف تریم ؛ در آن روزی كه داور خداست و دشمن طرف مقابل تو، جد ماست و اعضای بدنت علیه تو گواهی خواهند داد...در آن هنگام كه تو جز به اعمالی كه از پیش فرستاده ای دسترسی نخواهی داشت ، به پسر مرجانه پناه می بری و او نیز به تو پناه می برد، در حالی كه ناتوانی و پریشانی خود و همكاران و یارانت را در برابر میزان عدل الهی خواهی دید. آن گاه در می یابی كه بهترین توشه ای كه برای خود اندوخته ای ، كشتن ذریه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد!!))

یزید از شنیدن این سخنان ، كه چون نیزه ای بر قلبش وارد شده بود، از وحشت و تاءثر بر خود می لرزید و توانایی پاسخ گفتن نداشت . ناچار روی را از زینب (س ) بگردانید.

پس از چندی كه حضرت سجاد (ع ) نیز سخنانی به او فرمود، شروع كرد به ناسزا و لعنت بر ابن مرجانه فرستادن ، تا اینكه شاید خودش را از آن مهلكه نجات دهد! سپس دستور داد تا اهل بیت را با كمال احترام !

به مدینه برگردانند.(147)

146-سوره آل عمران آيه 169

147-ره توشه راهيان نور، ص 267 - 269.